10 اشتباه رایج مدیران تازهکار (و چگونه از آنها اجتناب کنیم)
اولین تجربه مدیریت، مسیری پرفراز و نشیب است. بسیاری از مدیران تازهکار ناخواسته دچار اشتباهات رایجی میشوند که میتواند بر مسیر شغلی و عملکرد تیمشان تأثیر بگذارد. این مقاله ۱۰ خطای کلیدی را به شما نشان میدهد و راهکارهای عملی برای اجتناب از آنها را ارائه میکند تا با اطمینان گام بردارید.
مدیر شدن یک گام بزرگ در مسیر حرفهای است، اما این نقش جدید به مهارتهای متفاوتی نسبت به کارمندی نیاز دارد. بسیاری از مدیران تازهکار در اوایل کارشان با چالشهای پیچیدهای روبرو میشوند که اگر به آنها توجه نکنند، میتواند به ضرر تیم و سازمان تمام شود. شناخت اشتباهات رایج و داشتن برنامهای برای جلوگیری از آنها میتواند مسیر موفقیت یک مدیر را کوتاهتر کند.
10 اشتباه رایج مدیران تازهکار
۱. تمرکز بیش از حد بر کنترل به جای رهبری
مدیران تازهکار اغلب فکر میکنند برای نشان دادن اقتدار خود باید بر همه کارها نظارت داشته باشند. این تمایل به «کنترل کامل» نه تنها بهرهوری تیم را پایین میآورد، بلکه حس بیاعتمادی در کارکنان ایجاد میکند.
راهکار: تمرکز خود را از کنترل به «رهبری و هدایت» تغییر دهید. اعتماد به تیم و تفویض اختیار یکی از نشانههای بلوغ مدیریتی است. به اعضای تیم آزادی عمل بدهید تا خودشان روشهای بهتری برای انجام کار پیدا کنند.
مثال: در شرکت گوگل، مدیران پروژه به جای مدیریت خرد، چارچوبها و اهداف را تعیین میکنند و تیمها را تشویق میکنند خودشان بهترین راهحلها را ارائه دهند. همین فرهنگ اعتماد، باعث نوآوریهای مکرر در گوگل شده است.
۲. نادیده گرفتن اهمیت ارتباطات
مدیران تازهکاری که تصور میکنند فقط با ابلاغ دستورات کارشان تمام میشود، دچار خطای بزرگی میشوند.
ارتباط مؤثر شامل گوش دادن فعال، شفافسازی انتظارات، و ایجاد کانالهای باز برای تبادل نظر است. معمولاً مدیران بزرگ توانایی بالایی در برقراری ارتباط حرفهای با اعضا سازمان دارند.اصول ارتباط موثر چیست و چه تاثیری بر کسب و کار دارد؟
راهکار: ارتباط دوطرفه ایجاد کنید. نه تنها صحبت کنید، بلکه گوش دهید. جلسات کوتاه و منظم، ایمیلهای شفاف، و پیامرسانهای داخلی میتوانند به بهبود ارتباطات کمک کنند. مدیران چگونه تحسین کنند؟
مثال: در یک پروژه توسعه نرمافزار، یکی از مدیران با ایجاد جلسات هفتگی یکبهیک با اعضای تیم، توانست مشکلات پنهان را قبل از تبدیل شدن به بحران، شناسایی کند و نرخ تکمیل بهموقع پروژه را ۲۰٪ افزایش دهد.
۳. نداشتن بازخورد مؤثر
ندادن بازخورد به موقع یا صرفاً تمرکز بر نکات منفی، باعث دلسردی کارکنان میشود. بازخورد، یکی از ابزارهای کلیدی رشد کارکنان است.
این بازخوردها معمولاً در نقاطی است که میتواند منجر به بهبود کار کارمند یا روند یک پروژه شود. بازخورد میتواند مثبت یا منفی باشد، یعنی همانطوری که نکات منفی گوشزد میشود، نکات مثبت هم بایستی گفته شود و مورد تقدیر قرار بگیرد.
راهکار: بازخورد باید به صورت مرتب، مشخص، و مبتنی بر رفتار باشد، نه شخصیت. ترکیب بازخورد مثبت و سازنده، اعتماد و انگیزه را تقویت میکند.
مثال: مدیر یک مرکز تماس با ایجاد جلسات ماهیانه بازخورد فردی توانست میزان رضایت کارکنان را ۳۰٪ افزایش دهد و نرخ ترک کار را کاهش دهد.
۴. ترس از تصمیمگیری در مدیران تازهکار
مدیرانی که برای هر تصمیم کوچک دچار تردید میشوند، اعتبار خود را نزد تیم از دست میدهند. تصمیمگیری مؤثر، ستون فقرات مدیریت موفق است. تصمیم گیری یکی از مهارتهایی است که مدیران بایستی به آن تسلط داشته باشند. اگر بخواهیم توصیهای بکنیم، “کتاب مدیران و چالش های تصمیم گیری” نوشته مکس بازرمن، می تواند کتاب خوبی برای مدیران باشد.
راهکار: اطلاعات موجود را تحلیل کنید، مشورت بگیرید، اما در نهایت تصمیم بگیرید و مسئولیتش را بپذیرید. بیتصمیمی اغلب آسیبزنندهتر از تصمیم اشتباه است.
مثال: در یک شرکت لجستیک، مدیر تازهکاری که از تغییر تأمینکننده مردد بود، باعث شد قرارداد بزرگی از دست برود. اما پس از آموزش در حوزه تصمیمگیری چابک، توانست تصمیمات جسورانهتر و مؤثرتری بگیرد.
۵. بیتوجهی به توسعه فردی
بسیاری از مدیران تازهکار پس از رسیدن به موقعیت مدیریتی، یادگیری را متوقف میکنند و این باعث عقبماندگیشان میشود. دنیای کسبوکار به سرعت در حال تغییر است و اگر نتواند در راستای این تغییرات شما هم تغییر کنید، مطمئناً حذف میشوید.
راهکار: یک برنامه یادگیری مستمر برای خود داشته باشید؛ مثل خواندن کتابهای مدیریتی، شرکت در دورههای تخصصی یا پیدا کردن یک مربی (منتور).
مثال: سالهای پیش، علوم پزشکی، الزامی را برای مدیران و روسا بیمارستانها که غالباً پزشک بودند، اعمال کرد. الزام این بود که مدیران و روسا بایستی دوره های مدیریتی مانند MBA را بگذرانند تا بتوانند نمره کافی را دریافت کنند.
در لینکسازی، بک لینک هرمی روشی است که میتواند سرعت رشد سایت شما را افزایش دهد. با استفاده از
در گفتگو با برخی از این مدیران که دورههای MBA را گذرانده بودند، آنها اذعان داشتند شکل و شمایل مدیریت آنها کاملاً تغییر کرده و پس از دوره به این نتیجه رسیدهاند که مدیریت کردن واقعی یعنی چه.
۶. تلاش برای راضی کردن همه
سعی در خوشحال کردن همه افراد بهطور مداوم باعث تصمیمگیریهای ضعیف و تناقض در رفتار مدیریتی میشود. مدیر باید گاهی تصمیمات سخت اما درست بگیرد.
راهکار: روی اهداف کلی سازمان و منافع جمعی تمرکز کنید. با شفافیت و احترام تصمیمات سخت را ابلاغ کنید و آماده باشید که همه تصمیمات شما محبوب نباشد.
مثال: مدیر منابع انسانی یک شرکت تصمیم به تغییر سیاست دورکاری گرفت که برخی کارکنان را ناراضی کرد، اما در نهایت باعث افزایش همکاری تیمی و بهبود نتایج شد.
۷. بیتوجهی به اولویتبندی کارها در مدیران تازهکار
درگیر شدن در کارهای جزئی و غیرضروری، مدیر را از پرداختن به مسائل مهم بازمیدارد. اولویتبندی، هنر مدیریت زمان و منابع است.
حتماً در خصوص ماتریس آیزنهاور مطالعه کنید. در این ماتریس شما انواع کارها را میشناسید و متوجه میشوید که سراغ چه کارهایی بروید.
راهکار: کارهای خود را بر اساس اهمیت و فوریت دستهبندی کنید. هر روز فقط روی ۳-۵ کار مهم تمرکز کنید و سایر وظایف را یا واگذار یا حذف کنید.
مثال: یک مدیر پروژه با اجرای ماتریس آیزنهاور در جلسات برنامهریزی هفتگی توانست تعداد پروژههای معوقه را ۵۰٪ کاهش دهد.
۸. مدیریت از پشت میز
ارتباط سرد و غیرحضوری باعث ایجاد فاصله بین مدیر و تیم میشود. حضور فیزیکی در کنار تیم باعث افزایش اعتماد، انگیزه و حل سریعتر مسائل میشود.
راهکار: مدیریت با حضور فعال (Management by Walking Around – MBWA) را تمرین کنید. بهطور منظم به محل کار تیم سر بزنید، گفتگوی غیررسمی داشته باشید و مشکلات را در لحظه حل کنید.
مثال: مدیر کارخانهای که روزی یک ساعت بین کارگران میچرخید، کاهش ۲۵٪ شکایات پرسنلی و افزایش ۱۰٪ بهرهوری را تجربه کرد.
۹. نادیده گرفتن فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی چیزی نامرئی اما بسیار قدرتمند است. نادیده گرفتن آن باعث مقاومت پنهان، کاهش همکاری و افزایش نرخ ترک کار میشود. جمله معروفی هست که میگوید، فرهنگ سازمانی، استراتژی را بجای صبحانه میل میکند.
راهکار: درک عمیقی از ارزشها، باورها و هنجارهای سازمان داشته باشید. در تصمیمات خود این ارزشها را لحاظ کنید و به آنها احترام بگذارید.
مثال: مدیر جدید یک استارتاپ فناوری که ارزشهای “آزادی و نوآوری” را نادیده گرفت و مقررات سختگیرانه وضع کرد، باعث خروج نیمی از نیروهای کلیدی شد.
۱۰. بیتوجهی به نتایج
مدیران تازهکار گاهی چنان غرق در فرآیندها میشوند که فراموش میکنند هدف نهایی، دستیابی به نتایج است. فرآیند خوب، بدون نتیجه مطلوب، بیفایده است.
راهکار: از همان ابتدا اهداف روشنی تعیین کنید (با استفاده از چارچوبهایی مثل SMART) و پیشرفت را به طور منظم اندازهگیری کنید. به جای تنها تمرکز بر فعالیتها، به خروجیها و تاثیر آنها توجه کنید. اصول هدفگذاری و برنامهریزی
مثال: مدیر مارکتینگ یک برند آرایشی، با تعریف اهداف قابل اندازهگیری برای کمپینهای تبلیغاتی (مانند میزان فروش یا تعداد سرنخهای ایجادشده)، توانست بازدهی سرمایهگذاری را ۶۰٪ بهبود دهد.
سخن پایانی
اشتباه کردن طبیعی است، اما موفقیت در مدیریت، نتیجهٔ آگاهی، انعطاف و یادگیری مستمر است. مدیران تازهکار اگر این اشتباهات رایج را بشناسند و به موقع اصلاح کنند، میتوانند تیمهای قویتر بسازند، نتایج بهتری بگیرند و مسیر شغلی درخشانی برای خود رقم بزنند.
منبع: آکادمی ایران